
خاطرات روزانه
کرونا، پول، زندگی
برگشتم به نوشتن
بالاخره امروز تصمیم گرفتم بنویسم. بنویسم در مورد چیزهایی که توی ذهنم میگذره، بدون اینکه نگران قضاوت شدن باشم. نگران اینکه بعدها توی اینترنت ردی از اینها بمونه. از بچگی دفتر خاطرات داشتم و مینوشتم. گاهی زیاد گاهی کم. دانشجو هم که بودم مینوشتم.. بعدها کمتر و کمتر شد نوشتنم. انگار همیشه برای فکر کردن و حرف زدن با خودم زمان داشتم اما برای نوشتن نه. امروز هم مثل روزهای دیگه زودتر از موعد از خواب بیدار شدم. چند روزه اینجوری شدم. صبح ساعت ۴ بیدار شدم و دیگه هرکاری کردم خوابم نیومد. بالاخره اومدم بنویسم توی سایتم . و البته دیدم طبق معمول رمز ادمین یادم رفته.
سبک زندگی کرونایی
این روزها ما درگیر اپیدمی کرونا هستیم. من نگران خودم نیستم زیاد. بیشتر نگران خانواده هستم. از مادربزرگها تا نرگس کوچولو. اما دلم روشنه. یعنی سعی میکنم این طور باشه. من همیشه دورکار بودم و لذا ورود به دوره جدید به لحاظ کاری چیزی از مشغله های کاری من کم نکرده. اما این روزها سعی میکنم مشغله های فکری مثبتی برای خودم بسازم. چون ظاهرا تنها راه بیرون رفتن از فکر چیزهای بد اینه که چیزهای خوبی برای فکر کردن دور و برمون بسازیم. مثل فکر کردن به اینکه اگر پول زیادی داشتم چکار باهاش میکردم. این مطالب رو هیچ وقت ادیت نخواهم کرد. با همه وسواسی که به درست نوشتن دارم.
